چندرسانه ای بیشتر
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۴ - ۰۷:۵۵
کد خبر: ۲۶۵۱
دکتر رسام مشرفی در گفتگوی اختصاصی با نمای اقتصاد:
در ایران هنوز حجم بازار نسبت به اندازه تولید ناخالص داخلی کوچک است و اندازه ارزش بازار به GDP نسبتی در حدود 20 درصد است، درحالی که در بسیاری از کشورهایی که مسیر توسعه صنعتی را طی کرده اند یا در این مسیر قرار دارند این مقدار حداقل 2 برابر است. در مورد آمریکا و
بازار بورس در دنیای امروز به دلیل سودآوری درعین قدرت نقدشوندگی بیشتر، نسبت به سایر بازارها از جذابیت سرمایه‌گذاری برخوردار بوده است. البته بازار سهام ایران هنوز تا تکامل فاصله زیادی دارد و اندازه بازار بورس تهران حتی نسبت به ظرفیت‌های داخلی کشور، تولید ناخالص داخلی و حجم نقدینگی کوچک است ولی با توجه به روند موجود به نظر می‌رسد که این بازار در بلندمدت در مسیر توسعه است.
در ایران هنوز حجم بازار نسبت به اندازه تولید ناخالص داخلی کوچک است و اندازه ارزش بازار به GDP نسبتی در حدود 20 درصد است، درحالی که در بسیاری از کشورهایی که مسیر توسعه صنعتی را طی کرده اند یا در این مسیر قرار دارند این مقدار حداقل 2 برابر است. در مورد آمریکا و انگلستان که این نسبت حتی فراتر از 100 درصد یعنی بزرگتر از اندازه GDP کشور است که البته به دلیل کارکرد بین المللی بورسهای نیویورک و لندن است. نکته اینجاست که همین نسبت 20 درصدی اندازه بازار سهام ایران نسبت به GDP نیز واقعی نیست و بیش نمایی دارد چون در بهترین حالت حدود 20 درصد سهام شرکت‌های بورسی کشور به صورت میانگین در بازار شناور هستند. یعنی 80 درصد ارزش بازار سرمایه کشور ما عملاً مورد داد و ستد قرار نمی گیرد و به شکل سهام استراتژیک در دست سهامداران عمده از جمله دولت بلوکه شده است. حجم معاملات روزانه بورس نیز می تواند شاخصی از کوچک بودن اندازه بازار سرمایه کشور ما باشد. در شرایط پر رونق بورس حدود 300 تا 400 میلیارد تومان گردش مالی روزانه بورس تهران بوده و این میزان در شرایط فعلی به حدود 50 تا 100 میلیارد تومان رسیده است که گردش مالی محدودی تلقی می شود. به عنوان یک مقیاس ذهنی این عدد را در مقابل اختلاس 3000 میلیارد تومانی که مطالبات معوق 80 هزار میلیارد تومانی قرار دهید تا کوچکی رقم لمس گردد. در نتیجه اندازه بازار حتی بسیار کمتر از ظرفیت‌های داخلی است.
البته بازار سرمایه کشور در در سالهای اخیر با آسان‌تر شدن انجام معاملات از طریق خرید و فروش آنلاین و افزایش جذابیت بازار به دلیل سوددهی مناسب نسبت به سایر دارایی‌ها (صرف نظر از اینکه آیا علت سودآوری شرکتها بنیادی بوده است یا سفته بازانه)، با اقبال بیشتری نزد جامعه مواجه شده است. آمار تعداد فعالان بورس کشور گویای این مساله است. بر اساس اعلام شرکت سپرده گذاری مرکزی اوراق بهادار و تسویه وجوه تعداد سهامدارانی که بین یک تا ۵۰ معامله را در طول سال انجام می دادند در سال ۸۵ حدود ۱۴۱ هزار کد بوده است که این رقم  در سال  1390، ۲۵۱ هزار کد رسیده است که رشد تقریبی 15 درصدی در سال را نشان می دهد. در سال 1392 بیش از ۴۱۶ هزار کد بین یک تا ۵۰ معامله در بورس ها به ثبت رساندند که این تعداد حاکی از رشد متوسط 33 درصدی سالانه است. در معاملات سال گذشته که حتی شاخص بازار مسیر نزولی خود را طی کرده است نیز این روند متوقف نشد و با 22 درصد رشد تعداد کدهای فعال که بین 1 تا 50 معامله در طول سال انجام دادند به  ۵۱۱ هزار و ۱۲۸ کد رسیده است. اما با این حال هنوز میزان نفوذ بازار سرمایه کشور در پورتفوی جامعه اقتصادی کشور محدود است. اگر به آمار 511 هزار نفری کسانی که در سال بین 1 تا 50 معامله انجام می دهند، فعالان حرفه ای تر بورس را که در سال بیش از 50 معامله را ثبت می کنند را نیز بیافزاییم کل کدهای فعال بورسی کمتر از 600 هزار است که با توجه به آمار حدود 20 میلیون خانوار کشور و تعداد شخصیتهای حقوقی که به طور بالقوه می توانند در بازارسرمایه فعال باشند، این رقم بسیار کم است. البته آمار کل کدهای بورسی کشور نزدیک به 8 میلیون کد می رسد اما همانطور که اشاره شد از این مجموعه تنها نزدیک به 600 هزار کد عملاً در بازار سرمایه کشور فعال هستند.
یکی از دلایل اساسی که هنوز اقبال به سرمایه گذاری در بازار سرمایه در کشور به سطح مطلوب نرسیده است این است که در ساختار اقتصاد ایران تولید چندان سودآور نیست و شرکتهای بورسی نیز نمادی از عملکرد بهترین بخشهای تولیدی کشور هستند که هر چند به طور عمومی عملکرد بهتری از شرکتهای تولیدی خارج از بورس داشته اند اما در کسب سود در مقابل فعالیتهای نامولد اقتصادی چندان توان ایستادگی ندارند. تا زمانی که فعالیت‌های نامولد در اقتصاد ما بازدهی بیشتری نسبت به بخش مولد اقتصاد دارد نمی‌توان نسبت به مشارکت اکثریت جامعه در بازار بورس نیز امیدوار بود. مهمترین انگیزه برای سرمایه گذاری کسب سود است. در ادبیات اقتصاد خرد بیان می کنیم که فعالیتی که سود ویژه اقتصادی داشته باشد، سایر فعالان در حوزه های دیگر را به سمت خود جذب می کند. بنابراین در مقابل صورت مساله چرایی محدودیت مشارکت مردم در بازار سرمایه کشور جواب روشن است: بازده این بازار با توجه به بهای ریسک آن هنوز ناکافی است.
اینکه مردم فرهنگ سهامداری ندارند به نظر حرف درستی نیست چون در صورتی که تولید سودآور باشد و به تبع با سهامداری بخشی از سهام شرکت تولیدی بتوان در بازار سرمایه سود مطلوب قابل مقایسه ای بدست آورد، به تدریج فرهنگ سهامداری نیز در جامعه رسوخ می یابد. همانطور که سودآوری بازار در چند سال گذشته بسیاری را به سمت این بازار جذب کرده است.
بنابراین راه کلی برای افزایش اقبال به بازار سرمایه روشن است. در کشورهای توسعه یافته از فعالیت در بخش‌های نامولد به طور پایدار نمی توان به درآمد چشمگیر دست پیدا کرد و اگر هم درآمد مناسبی از به عنوان مثال خرید و فروش مکرر مسکن کسب شود، چون در گروه درآمدهای اتفاقی قرار می‌گیرد، باید سهم زیادی از این درآمد را به عنوان مالیات پرداخت کنند. از اینرو سازوکارهای قانونی ایجاد شده در نظام اقتصادی کشورهای توسعه یافته به گونه‌ای است که زمینه فعالیت در بخش های مولد را  فراهم آورد. از سوی دیگر به دلیل باثبات بودن نظام اقتصادی در این کشورها ریسک سرمایه گذاری در بازار سرمایه مشخص و قابل محاسبه است. حتی به صورت فاندامنتالی می‌توان پیش بینی نسبتا درستی از آینده شرکت و بازار داشت. در حالی که در کشور ما به دلیل عدم ثبات بستر سیاسی واقتصادی حتی در یک روز شاهد تغییر چندباره جهت حرکت نمادها هستیم و فراتر از ریسک با ابهام و عدم قطعیت شدید در فضای تصمیم گیری مواجه ایم.
بنابراین اگر توسعه سرمایه گذاری در بازار سرمایه را مولد می دانیم و قصد داریم بخشی از پورتفوی فعالان اقتصادی را به این سمت جذب کنیم، راهکارکلی بستر سازی سودآور شدن فعالیت تولیدی در کشور است. آنگاه فرهنگ سازی و آموزش برای ورود به بازار سرمایه شرط لازم خواهد بود. اما در شرایطی که اقتصاد و فضای سیاسی کشور به طور کل در ابهام است. قوانین و مقررات رابطه دولت و بخش خصوصی در قالب لوایح بودجه هر سال محل مناقشه است. الگوی بلندمدت حرکت نرخ ارز و تصمیم دولت در این حوزه نامعلوم است، نرخ خوراک واحدهای پالایشی و پتروشیمی با جدل سالانه مشخص می شود، چگونگی ادامه اجرای طرح هدفمندی یارانه ها نا مشخص است و ... انتظار اینکه تنها با آموزش و تشویق مردم به سهامدار شدن و استفاده از تحلیل در سرمایه گذاری در بازار سرمایه کشور زمینه ساز تسهیل تامین مالی بنگاه های تولیدی شویم، خوش خیالی است. در چنین شرایطی حتی آن سهامدارانی که جذب بازار می شوند چون بعد از مدتی آزمون و خطا متوجه می شوند که بسیاری از ابزارهای تحلیلی متعارف دنیا در ایران به نظر بدون کاربرد است اسیر حاشیه و شایعات می شوند و بیشتر بر مبنای صف واطلاعات درونی سرمایه گذاری می کنند تا بر اساس تحلیل. در واقع به جای اینکه بازار سرمایه با بسترسازی برای تامین مالی بلندمدت بتواند نقشی در درمان اقتصاد ایران داشته باشد خود به مرض نوسانات هیجانی مبتنی بر شایعه مبتلا می شود و نقش خود را در تامین مالی بلندمدت از دست می دهد.
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی

ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۱
محمد
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۲:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۷
0
0
البته شفافیت هم در بازارهای کشور های توسعه یافته مسیله مهمی است که در این مقاله اشارهای به ان نشد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: