کتاب نیکوکاران نابکار ( افسانه تجارت خارجی آزاد و تاریخجه پنهان سرمایهدار)دارای نه فصل است که پرفسور چانگ در آن می کوشد تاریخچه واقعی سرمایه داری و جهانی سازی را روایت کند و با حمله به باورهای نادرست درباره توسعه نشان دهد:
* تجارت خارجى آزاد از آزادى انتخاب کشورهاى تهیدست مى کاهد.
* ممکن است راه ندادن شرکتهاى خارجى به کشورهاى درحال توسعه دردرازمدت به نفع این کشورها باشد.
* سرمایه گذارى در شرکتى که قرار است ۱۷ سال زیان دهد ممکن است پیشنهادى عالى باشد.
* برخى از بهترین شرکتهاى دنیا در مالکیت دولت هستند و به دست آن اداره مى شوند.
* براى توسعه اقتصادى، »اقتباسِ« ایده از خارجى هاى خلاق ضرورى است.
* تورمِ پایین و احتیاط دولتى ممکن است براى توسعه اقتصادى زیانبارباشد.
* وجودِ فسادْ ناشى از زیادى بازار است، نه کمبود آن.
* بازار و دموکراسى شرکایى طبیعى نیستند.
* تهیدستى کشورها ناشى از تنبل بودن مردمشان نیست؛ »تنبل« بودن مردماین کشورها ریشه در تهیدستى شان دارد.
هاچون چنگ بدین ترتیب کشورهای فقیر را فرا میخواند تا با سرپیچى از گرایش بازار و حمایت سنجیده از فعالیتهاى اقتصادى اى که در درازمدت موجب ارتقاى بازدهى مىشود – یعنى عمدتاً، ولى نه فقط، حمایت از صنایع تولیدى – گام در راه توسعه گذارند: بازارها گرایش شدیدى به تحکیم وضع موجود دارند. بازار آزاد کشورها را به کارى وا مى دارد که در آن اینک مهارت یافته اند. این گرایش بازار بدان معناست که کشورهاى تنگدست باید به فعالیتهاى کم بازده کنونى خود ادامه دهند. اما ادامه آن فعالیتها دقیقاً همان کارى است که آنها را تنگدست مىکند. اگر کشورهاى تنگدست عزم کنند که تنگدستى را پشت سرگذارند باید از گرایش بازار سرپیچى کنند و به کارهاى دشوارترى دست بزنند که درآمد بیشترى برایشان فراهم مىآورد – راه دومى براى آنها وجود ندارد…. شرکت نوکیا، از محل درآمد فعالیتهایش در تجارت چوب، چکمه پلاستیکى و کابل برق، ۱۷ سال به بخش نوزادِ الکترونیک خود یارانه پرداخت کرد. سامسونگ، از محل سود حاصل از فعالیت در بخشهاى نساجى و پالایش نیشکر، بیش از یک دهه به بخش نوزاد الکترونیک خود یارانه داد. اگر آنها از علایم بازار صمیمانه تبعیت مىکردند، یعنى همان که نیکوکاران نابکار به کشورهاى درحالتوسعه سفارش مىکنند، نوکیا همچنان اندر خم قطعدرختان مىبود و سامسونگ مشغول پالایش نیشکر وارداتى. به نحو مشابه، اگر کشورها مىخواهند خود را از تنگدستى نجات دهند، باید از گرایش بازار سربتابند و به عرصه صنایع پیچیده و پیشرفته تر پاگذارند.
اما پرسش مهم این است که دقیقاً کجا باید سرمایه گذارى کرد؟ پاسخ چنگ صنعت، یا دقیقتر صنعت تولیدى است. مثال او در این باره موفقیت سوئیس و سنگاپور است: سوئیس کشورى نیست که با پولهاى مشکوکِ سپرده شده در بانکهاى مرموزش و ولخرجى هاى توریست هاى ساده لوحى که سوغاتى هاى بُنجلى مثل زنگوله گاو و ساعت بلبلى مى خرند گذران کند. در واقع، سوئیس صنعتىترین کشور جهان است. از سال ۲۰۰۲، سوئیس با فاصله بسیار زیادى از دیگر کشورها، بالاترین تولید صنعتىِ سرانه جهان را داشته است – ۲۴ درصد بیشتر از ژاپن یعنى دارنده دومین رتبه تولید صنعتى سرانه؛ ۲/۲ برابر ایالات متحده؛ ۳۴ برابر چین یعنى کارگاه جهانِ امروز؛ و ۱۵۶ برابر هند. به نحو مشابه، سنگاپور یعنى دولتشهرى که عموماً یک مرکز مالى و بندر تجارى موفق تلقى مىشود، کشورى بسیار صنعتى است. تولید صنعتى ِسرانه سنگاپور ۳۵ درصد بیشتر از «موتورخانه صنعتى» کره، و ۱۸ درصد بیشتر از آمریکاست.